فمینیسم؛ بازیچه ای در خدمت سرمایه داری

 

فمینیسم؛ بازیچه ای در خدمت سرمایه داری

 
 
نویسنده: شیما بدیع زادگان
 
از جمله جنبش ها و مکاتب جدیدی که بعد از سال 1960 ایجاد شد، جنبش زنان یا فمینیسم می باشد. این مکتب تاثیرات زیادی در افکار عمومی و اندیشه های فلسفی نهاده است. فمینیسم در آمریکا و در سال 1849 با نام نهضت «سینگافالز» به عنوان یک نهضت سیاسی مطرح شد و اولین منشور دفاع از حقوق زنان را در آمریکا اعلام کرد. سپس دانشمندانی مانند آگوست کنت و جان استوارت میل نظریه برابری زن و مرد را در چارچوب حقوق فردی و نظرگاه اومانیستی مطرح کردند.با گذشت زمان، فلاسفه و اندیشمندان مختلفی به نظریه پردازی در حیطه حقوق زنان پرداختند و اصول و قواعد فمینیسم را مورد نقد و تحلیل قرار دادند. مکتب فمینیسم دارای سه خصیصه می باشد: نخستین آنها مربوط به حقوق مدنی زن به عنوان یک شخص است، دوم رهاساختن زن از نظر فکری و علمی است و سوم دخالت و حضور زن در مسائل سیاسی و حکومت است. فمینیسم گرایش های گوناگونی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود: 
 
فمینیسم لیبرال
این مکتب نابرابری زن و مرد را در دو عرصه عمومی و خصوصی تحلیل می کند، مردان در عرصه عمومی و زنان در عرصه خصوصی جای گرفته اند. فمینیست های لیبرال بر خلاف نظریه پردازان تفاوت جنسی، ارزش خاصی برای عرصه خصوصی زنان قائل نیستند. عرصه خصوصی، چارچوبی از وظایف خانه داری و فاقد مزد و اجر است که خدمت عاطفی به مردان را در بر می گیرد. هواداران این مکتب برای از میان برداشتن نابرابری جنسی، تامین فرصت های برابر اجتماعی، اقتصادی و رفاهی، دگرگونی در خانواده، مدرسه و پیام های رسانه های همگانی را پیشنهاد می کنند.
 
فمینیسم مارکسیستی
 این نگرش، تحلیل طبقاتی مارکسیسم را به اعتراض اجتماعی فمینیستی ارتباط می دهد. به عبارت دیگر کیفیت تجارت شخصی را انعکاسی از موضع طبقاتی و جنسیت او تلقی می کند. زنان با مردان طبقه خود تجربه اشتراکی دارند و درون آن طبقه بهره مندی کمتری از مسائل و اموری چون قدرت، منزلت و مادیات نسبت به مردان دارند.علت های این نابرابری در ذات نظام سرمایه داری می باشد. راه حل نابرابری جنسی در گرو نابودی ستمگری طبقاتی می باشد، زیرا محصول استثمار طبقاتی است. این نابودی از طریق کنش انقلابی یک طبقه مزدبگیر متحد امکان پذیر می باشد.
 
فمینیسم رادیکال
 این شاخه از فمینیسم، به زنانگی ارزش مثبتی می بخشد و زنان را طبقه ای فرودست در برابر مردان می داند. ستم جنسی یکی از مهم ترین مفاهیمی است که این نگرش به تحلیل آن می پردازد. زنان در طول تاریخ به دلیل زن بودن خود، توسط مردان استثمار شده اند.
   
نقد
پیدایی مکتب و جنبش زنان در واقع ابزار و بازیچه ای در دست نظام سرمایه داری نوین می باشد و مانند دیگر سیاست های فریبکارانه این نظام، وسیله ای برای توجیه فعالیت های سیاسی و دیگر اقدامات مداخله گرانه این نظام در امور و مسائل دیگر کشورها می باشد. تضییع حقوق زن، تصویر و مفهومی تخیلی می باشد که ساخته و پرداخته ذهن انسان مدرن است، چگونه امکان دارد که در طول هزاران سالِ تاریخ، حقوق زن ضایع شده و در طول این مدت زنان در برابر این مسئله سکوت کرده اند و اکنون به این امر واقف گشته اند.
 
مشکل اصلی در ارائه تعاریف اشتباه از حقوق زنان و مردان است که شعار نظام سرمایه داری شده است. در فمینیسم نقش مادری و خانه داری زن یک عامل در فرودست بودن جنس زن تلقی می شود و این امر خطایی مطلق می باشد، زن به صورت فطری و ذاتی برای مادر بودن، اموری خانه داری و شریک زندگی مرد خلق شده است و این امور بزرگ ترین و بالاترین مقام و موقعیت را به زن می بخشد.
 
متقابلاً مرد نیز به صورت فطری و اخلاقی برای کارهای بیرون از خانه آفریده شده و لزومی ندارد که بر حضور زن در مسائل سیاسی، حکومتی و فعالیت های سخت و خشن تاکید گردد. زن در خانه به عنوان مادری دلسوز و با انجام شغل خانه داری بزرگترین خدمت را به جامعه ارائه می کند.
 
روزنامه رسالت، شماره 7593 به تاریخ 29/4/91، صفحه 6 (اندیشه)

URL : http://www.khoshyaran.ir/index.php?ToDo=ShowArticles&AID=7675