قالب های بیان اراده قاضی

بسته حقوقی برای آشنایی با انواع تصمیم‌هایی که از سوی دادگاه گرفته می‌شود؛

قالب‌های بیان اراده قاضی

 مهم‌ترین تصمیم دادگاه حکم نام دارد اما در کنار صدور حکم، دادگاه تصمیم‌های دیگری هم می‌گیرد که اگرچه ممکن است شناخته شده نباشد اما مهم و تأثیرگذار است. از زمانی که خواهان دادخواست خود را در دادگاه ثبت می‌کند تا وقتی که حکم قطعی از سوی دادگاه صادر می‌شود و این حکم به اجرا درمی‌آید دادگاه تصمیمات و نظرات مختلفی در مورد پرونده می‌گیرد که اسامی مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است. این تصمیمات اراده دادرس دادگاه و مسئول رسیدگی به پرونده را منعکس می‌کنند و سرانجام منتهی به صدور رای می‌شوند. تصمیماتی که از آنها نام بردیم به دو دسته کلی تصمیمات اداری و تصمیمات قضایی تقسیم می‌شوند. پس بدانید که حکم دادگاه در معنای عام هم شامل تصمیمات قضایی و هم اداری می‌شود ولی حکم دادگاه در معنای خاص، فقط شامل تصمیمات قضایی است که در ماهیت دعوا صادر می‌شود و دعوا را فیصله می‌دهد. 

تصمیمات اداری و قضایی دادگاه‌ها

قاضی تصمیمات اداری را به این دلیل می‌گیرد که پرونده را برای صدور رای و اجرای آن آماده کند. به عنوان مثال وقتی قاضی در مورد تعیین جلسه رسیدگی تصمیم‌ می‌گیرد یا دستور ارجاع موضوع به کارشناسی را می‌دهد یا اینکه دستور می‌دهد که اجراییه صادر شود و به اجرا درآید در حقیقت تصمیم اداری گرفته است. 
 
در مقابل رایی که مرجع قضایی صادر می‌کند تصمیم قضایی نام دارد که به دو دسته تقسیم می‌شود: حکم و قرار. حکم به آن دسته از تصمیمات دادگاه می‌گویند که در ماهیت دعوا صادر می‌شود و موضوع را فیصله می‌دهد. اما قرار در ماهیت دعوا نیست و حتی نمی‌تواند قسمتی از دعوا را حل‌و‌فصل کند. 
 
در تعریف حکم گفته می‌شود رایی است که جزیی یا کلی قاطع دعوا باشد، منظور این است که حکم باید تکلیف دعوا را روشن کند و با توجه به خواسته خواهان صادر شده باشد، در صورتی که این ویژگی‌ها وجود داشته باشد دیگر فرقی نمی‌کند که جزئی از خواسته را حق خواهان بداند و به آن رای دهد یا آنکه کل خواسته را حق خواهان محسوب کند و آن را محکوم به حکم قرار دهد. 
 
مثلاً اگر دعوا علیه دو نفر و به خواسته «خلع‌ید غاصبانه و پرداخت اجرت‌المثل» طرح شده باشد و دادگاه پس از رسیدگی در نهایت در مورد خوانده ردیف اول رای به محکومیت وی به خلع‌ید و پرداخت اجرات‌المثل بدهد ولی در مورد خوانده ردیف دوم با توجه به دلایل وی رای به عدم توجه دعوا صادر کند، رای دادگاه نسبت به خوانده ردیف اول حکم و نسبت به خوانده ردیف دوم قرار خواهد بود.
 
علاوه بر این ویژگی دیگر حکم این است که در ماهیت دعوا صادر می‌شود. برای اینکه با این اصطلاح بیشتر آشنا شوید باید گفت که منظور از «در ماهیت بودن رای» این است که دادگاه با رسیدگی به دلایلی که مدعی برای اثبات ادعای خود ارایه کرده است و دفاع طرف دیگر دعوا که در رد این ادعا و در مقام دفاع به دادگاه اعلام کرده است در آخر حکم به حقانیت مدعی یا به ضرر وی صادر کرده است. در غیر این صورت اگر رای دادگاه بدون ورود در ماهیت دعوا و فقط در مسائل مقدماتی رسیدگی صادر شود مثل اینکه موضوع را به کارشناسی ارجاع دهد یا دستور دهد که شهادت شهود استماع شود، در این صورت قرار خواهد بود.

انواع احکام قضایی دادگاه‌ها

تصمیم دادگاه که دو ویژگی داشته باشد حکم است: ۱- در ماهیت دعوا باشد ۲- قاطع دعوا باشد. حالا قصد داریم ببینیم که حکم چه تقسیم‌بندی‌هایی دارد؟ ‌حتما شنیده‌اید که حکم قطعی قابل تجدیدنظر خواهی است. قطعی و غیرقطعی بودن یکی از تقسیم‌بندی‌های حکم است. احکامی که در دادگاه صادر می‌شود اگر قابل تجدید‌نظر‌خواهی در دادگاه بالاتر باشد این احکام غیر‌قطعی است ولی اگر قابل تجدید‌نظر‌خواهی نباشد این احکام قطعی است. بنابراین ملاک تقسیم‌بندی حکم به قطعی و غیرقطعی بودن قابلیت تجدیدنظرخواهی است. 
 
سوالی که ممکن است پیش بیاید این است که فایده این تقسیم‌بندی چیست؟ در جواب باید گفت که آرای غیرقطعی را نمی‌توان اجرا کرد و باید صبر کرد که یا از آنها تجدیدنظرخواهی شود و بعد از صدور رای تجدیدنظر قطعی شود یا اینکه مهلت تجدیدنظرخواهی سپری شود و دیگر نتوان از آنها تجدیدنظرخواهی کرد. البته در برخی موارد استثنایی قانون اجازه داده است که حتی رای غیرقطعی هم اجرا شود که نمونه آن در دعاوی تصرف عدوانی وجود دارد.
 
احکام حسبی را هم حتما شنیده‌اید. این اصطلاح از یک تقسیم‌بندی دیگر احکام سرچشمه می‌گیرد که در آن به احکام ترافعی و حسبی تقسیم می‌شوند. 
 
منظور از حکم ترافعی حکمی است که بر بعد از وقوع اختلاف و مرافعه بین اشخاص و نهایتا مراجعه به دادگاه صادر می‌شود. اما حکم حسبی به حکمی می‌گویند با صدور آن اختلاف و مرافعه‌ای حل نمی‌شود بلکه دادگاه به دلیل نقشی که به عنوان ولایت و نظارت در منافع عمومی دارد به آن رسیدگی می‌کند و تصمیم لازم را می‌گیرد. بنابراین هر گاه به دنبال اختلافی به دادگاه مراجعه کردید رای صادر شده ترافعی خواهد بود اما هر وقت برای تعیین قیم و مواردی از این قبیل به دادگاه رفتید که در نتیجه اختلافی نبوده است تصمیم حسبی خواهد بود. 
 
تقسیم‌بندی احکام به حضوری و غیابی هم یک تقسیم‌بندی مهم دیگر است که از ماده 303 قانون آیین دادرسی مدنی سرچشمه می‌گیرد. قاعده این است که حکم دادگاه حضوری است مگر این که خوانده یا وکیل یا قائم‌مقام یا نماینده قانونی وی در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نشود و به طور کتبی نیز دفاع نکرده باشد یا اخطاریه ابلاغ واقعی نشده باشد. 
 
فایده تقسیم کردن دعاوی به حضوری و غیابی این است که احکام غیابی را می‌توان از طریق واخواهی مورد بررسی مجدد قرار داد. بنابراین رایی که به صورت غیابی صادر می‌شود از یک مرحله اضافی عبور می‌کند و یک‌بار دیگر توسط دادگاهی که رای را صادر کرده است مورد بررسی قرار می‌گیرد. معمولا در انتهای هر رایی حضوری یا غیابی بودن آن درج می‌شود بنابراین تشخیص رای حضوری از غیابی کار سختی نیست. 

انواع قرارهای قضایی دادگاه‌ها

احکام انواع و دسته‌بندی‌های مختلفی دارد. قرارها نیز مانند احکام دسته‌بندی‌های مختلفی دارند و بر هر یک از این دسته‌بندی‌ها اثراتی بار می‌شود:
قرارهای مقدماتی یا اعدادی یکی از انواع قرارها هستند. البته توجه داشته باشید که در قانون ما تقسیم‌بندی به این عنوان نداریم اما در عمل این تقسیم‌بندی وجود دارد. عرف قضایی با توجه به اینکه بعضی قرارها مقدمه تصمیم و رای دادگاه را فراهم می‌کند و بعد از آن، دادگاه آماده تصمیم‌گیری می‌شود، به آنها قرارهای مقدماتی می‌گوید.
 
قرار معاینه و تحقیقات محلی یا ارجاع امر به کارشناس از این نوع قرارها هستند. وقتی قاضی این قرارها را صادر می‌کند معلوم است که پس از انجام آن، دادگاه آماده صدور رای می‌شود. این قرارها گاهی به درخواست اصحاب دعوا صادر می‌شود و گاهی خود دادگاه برای کشف حقیقت امر، قرارهای مذکور را صادر می‌کند.
 
نوع دیگری از قرارها که در مقابل قرارهای مقدماتی و اعدادی قرار می‌گیرند قرارهای نهایی هستند. منظور از قرارهای نهایی آن است که اگر چه در ماهیت دعوا نیست (با حکم فرق دارد)، ولی موجب خروج دعوا از دادگاه می‌شود. همان‌طوری که حکم دادگاه که در ماهیت دعوا صادر شده است موجب همین نتیجه می‌شود. قرار سقوط دعوا یا قرار شمول مرور زمان یا قرار عدم اهلیت خواهان و نظایر آن را می‌توانیم به عنوان نمونه‌هایی از قرارهای نهایی که در دادگاه‌های ما صادر می‌شود نام ببریم.

فایده تقسیم‌بندی قرارها

مهم‌ترین فایده تقسیم‌بندی قرارها به نهایی و اعدادی در تجدیدنظرخواهی مشخص می‌شود. بیشتر پرونده‌ها بعد از آنکه یک‌بار در مرحله نخستین در دادگاه بررسی شد امکان تجدیدنظرخواهی از آنها وجود دارد. با تجدیدنظرخواهی،مرجع بالاتری به دعوا رسیدگی می‌کند و رای صادر می‌کند. توجه داشته باشید که قرارهای نهایی قابل تجدیدنظرخواهی به تنهایی هستند. 
 
اگر اصل دعوا قابل تجدیدنظرخواهی باشد قرارهای نهایی صادر شده در آن هم قابل تجدیدنظرخواهی هستند. به عنوان مثال شما می‌توانید از قرار رد دعوا به صورت جداگانه تقاضای تجدیدنظرخواهی کنید. اما از قرار ارجاع امر به کارشناس یا قرار معاینه محلی نمی‌توانید به صورت جداگانه تجدیدنظرخواهی کنید. با مراجعه به قانون آیین دادرسی مدنی مشاهده خواهیم کرد که برخی از قرارها قابل تجدیدنظر هستند. این قرارها عبارتند از ۱- قرار ابطال یا رد دادخواست که از دادگاه صادر شود؛ بنابراین قرار رد دادخواست صادره از ناحیه مدیر دفتر دادگاه قابل تجدیدنظر نیست؛ ۲- قرار رد دعوا یا عدم استماع آن ۳- قرار سقوط دعوا ۴- قرار عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا.
 
بنابراین نخست به خاطر داشته باشید که هر قراری قابل تجدیدنظر نیست و فقط برخی قرارهای نهایی قابلیت تجدیدنظرخواهی دارند و دوم قرارهای نهایی در صورتی قابل تجدیدنظر هستند که حکم راجع به اصل دعوا قابل تجدیدنظر باشد. بنابراین در دعاوی مالی اگر خواسته یا بهای آن تا مبلغ سه میلیون ریال باشد قرارهایی که در این قبیل دعاوی صادر شود قابل تجدیدنظر محسوب می‌شود.

URL : http://www.khoshyaran.ir/index.php?ToDo=ShowArticles&AID=19635