بسته حقوقی برای کسانی که نمی‌خواهند اختلافات خانوادگی‌شان به تیتر روزنامه‌ها تبدیل شود؛ پیشگیری از فاجعه در خانه

 

صفحه حوادث روزنامه‌های امروز را ورق می‌زنید. تیتر اول این است: زنی با همدستی برادرش، همسر خود را به قتل رساند. روزنامه دیگری را به دست می‌گیرید. به صفحه حوادث که می‌رسید خبر دیگری را می‌بینید با این مضمون که یک مرد، همسرش را در حالی که در خواب بوده به قتل رسانده است. آخر شب سری به تلویزیون می‌زنید. سریال مورد علاقه‌تان را می‌بینید.
 
 همان سریالی که در آن، اعضای یک خانواده به جان هم افتاده و هر شب یکی از آنها یکی دیگر را مضروب کرده یا می‌کشد. 

 دو کلمه حرف حساب

بارها و بارها با ماجراهای واقعی یا تخیلی برخورد کرده‌ایم که در آن یکی از اعضای خانواده قربانی دیگری می‌شود. ماجرایی که در آن یک قتل اتفاق می‌افتد؛ اما قاتل غریبه نیست و سال‌ها در کنار قربانی خود زندگی کرده است. کسی همکار یا دوست خود را می‌کشد یا این یکی از اعضای خانواده‌اش را به قتل می‌رساند و جنایاتی از این قبیل. شاید هم تا به حال به این فکر افتاده باشید که نکند این بلا به سر من بیاید. خدای نخواسته یکی از آشنایانم من را بکشد یا اینکه به عکس، من یکی از عزیزانم را به قتل برسانم. البته اگر این نگرانی را داشته باشید، نگرانی‌تان تا حدی بجاست. 

یک تقسیم‌بندی ساده از جرایم خشونت‌بار

در صفحه‌ حوادث روزنامه‌ها فقط ماجرای قتل با آب‌وتاب بیان می‌شود اما بهتر است بدانید که همه قتل‌ها و جرایم خشونت‌باری که ماجرای آن را در این صفحات می‌خوانیم به دونوع تقسیم می‌شود.
 
1- جرم تعارض‌آمیز: قتل‌هایی که مثالش زدیم و کم هم اتفاق نمی‌افتد جرم تعرض‌آمیز هستند. در این دسته از جنایت‌ها، دو نفر ماجرا یعنی کسی که می‌کشد و کسی که کشته می‌شود از قبل، یک نوع رابطه و آشنایی با هم داشته‌اند که این رابطه، بنا به دلایلی در یک نقطه، بحرانی و تعارض‌آمیز شده و نهایتا منجر به بروز چنین فاجعه‌ای گشته است. این رابطه، هر نوع رابطه‌ای ممکن است باشد؛ همسایگی، کاری، خانوادگی و یا هر نوع رابطه دیگری که فکرش را بکنید.
 
2- جرم ناگهانی: در جنایات‌های ناگهانی، معمولا رابطه قبلی میان دو نفر وجود ندارد. اینها از قبل همدیگر را نمی‌شناخته‌اند و رابطه بحرانی و تعارض‌آمیزی هم بین‌شان نیست. این جنایت‌ها، نوعی پرخاشگری آنی محسوب می‌شود که در آن، قصد مجرمانه به صورت ناگهانی در ذهن فرد شکل می‌گیرد و در نتیجه چنان جنایتی را خلق می‌کند. مثلا فردی که با همسرش در یک پاساژ در حال قدم زدن است ناگهان به یک مرد دیگر مظنون می‌شود و تصور می‌کند که او نگاه هوس‌آلود به همسر وی داشته است. ناگهان از کوره در رفته و به او حمله می‌کند و در اثر ضرباتی که وارد می‌آورد آن فرد‌، کشته می‌شود. 
 
آمارها نشان می‌دهند که عمده قتل‌ها در دسته‌ اول قرار می‌گیرند. پس جا دارد که از این نوع قتل‌ها بترسیم. داستان این قبیل قتل‌ها را زیاد خوانده‌ایم اما آیا تا به حال از زاویه جرم‌شناسی به آن نگاه کرده‌اید؟

چرا برخی از کوره در می‌روند؟

در اکثر قتل‌های تعارض‌آمیز، مسائلی از قبیل حسادت، بدگمانی، رقابت جنسی، رقابت شغلی، طلبکاری، اختلالات روانی و... نقش داشته است و منجر به بحرانی شدن رابطه و نهایتا‌ قتل شده است. اما به طور کلی می‌توان به سه دلیل عمده برای وقوع این قتل‌ها اشاره کرد:
 
1- احقاق حق: در بسیاری از موارد، فرد چنین تصور می‌کند که طرف مقابل، کاری انجام داده که منجر به پایمال شدن حق او شده است. بنابراین برای احقاق حق خود و برقراری عدالت، دست به اقدام متقابل می‌زند اما در اثر زیاده‌روی، جنایتی هولناک خلق می‌کند. آمارها نشان می‌دهند که در دو سوم کتک‌کاری‌ها،‌ علت اصلی این بوده که یک نفر، یک تخطی ساده از خود بروز داده و ضارب، خود، در صدد این برآمده که این فرد خاطی را سر جایش بنشاند و در نتیجه به او حمله‌ور شده است. مثلا از یک نفر چند صد هزار تومان طلب داشته است. چند بار به سراغ او می‌رود تا طلبش را بگیرد اما فرد بدهکار هر بار از دادن بدهی خود طفره می‌رود. سرانجام این آقای طلبکار احساس می‌کند که طرف مقابل،‌ نمی‌خواهد حق او را بدهد و در نتیجه در صدد برقراری عدالت بر می‌آید و به بدهکار خود حمله‌ور می‌شود.
 
2- دفاع از حیثیت و شرافت: در بسیاری از موارد انسان احساس می‌کند که از سوی یک نفر دیگر تحقیر شده یا به نوعی حیثیتش لگدمال شده و زیر سوال رفت است. بنابراین برای دفاع از حیثیت خود دست به یک عمل خشونت‌بار می‌زند. در اینگونه موارد معمولا عملی از فرد سرزده که خلاف نزاکت و آداب عمومی است. مثلا نگاه‌های تحقیرآمیز، کلمات خاص، حرکات و رفتاری که رنگ توهین و تحریک دارد و یا حتی نحوه‌ خندیدن یا جواب دادن به سوال شخص. همین رفتارها ممکن است در ذهن طرف مقابل، احساس حقارت و کوچکی ایجاد کند و او در صدد جبران و انتقام‌گیری برآید. هرچه قدر این رفتارهای عمومی‌تر باشد و در بین عموم صورت بگیرد امکان پاسخگویی، سریع‌تر و شدیدتر و امکان وقوع قتل نیز بیشتر است.
 
3- نجات زندگی: در برخی موارد، ترس و وحشتی فرد را فرامی‌گیرد و او برای رهایی از این هراس، دست به ارتکاب خشونت و حتی قتل می‌زند. این ترس ممکن است به حق باشد و یا ناشی از توهم. مثل اینکه شما در منزلتان نشسته‌اید. ناگهان صدایی می‌شنوید. شما که انسان محتاطی هستید فکر می‌کنید که کسی دارد وارد منزل شما می‌شود. بنابراین چوبی بر می‌دارید و به سمت منبع صدا می‌روید و با چوب، به او حمله می‌کنید. اما بعد متوجه می‌شوید که همسرتان بوده است. در اینجا شما برای رهایی از ترس و وحشت ناشی از توهم، مرتکب یک جنایت شده‌اید.

مواد لازم برای یک قتل خانوادگی

برای اینکه یک قتل تعارض‌آمیز رخ دهد لازم است که شرایط و اوضاع و احوال مساعد باشد. این شرایط از این قرارند:
 
1- افزایش تدریجی خشونت: بر خلاف قتل‌های ناگهانی که قاتل، ناگهان از کوره در رفته و مرتکب قتل می‌شود، در قتل‌های تعارض‌آمیز، خشونت، به تدریج و به مرور زمان شکل گرفته و نهایتا منجر به قتل می‌شود. این افزایش تدریجی خشونت معمولا در چهار مرحله شکل می‌گیرد. ابتدا فردی به صورت لفظی یا فیزیکی یا به هر شکل دیگری مرتکب یک خطای ساده می‌شود. مثلا زن، چند بار بدون اطلاع شوهرش از خانه خارج می‌شود و به شوهرش هم توضیح نمی‌دهد که به کجا می‌رود. در مرحله‌ دوم، طرف مقابل، هشداری می‌دهد. 
 
مثلا شوهر به این زن،‌ هشدار می‌دهد که دیگر این کار را تکرار نکند و هرگاه می‌خواهد از خانه خارج بشود، به او اطلاع دهد. در مرحله سوم، فرد اول،‌ بر کار خود اصرار می‌کند. مثلا زن، یک یا چند مرتبه دیگر هم بدون اطلاع شوهر از خانه خارج می‌شود. نهایتا در مرحله چهارم کار به مشاجره لفظی و بعد فیزیکی و احیانا‌ قتل می‌کشد. بنابراین قتل‌های تعارض‌آمیز، به نوعی یک محصول مشترک میان قاتل و مقتول است و هر دو در پیشبرد این فرآیند نقش دارند. 
 
2- فقدان میانجی: شرط ضروری دیگر برای اینکه یک رابطه تعارض‌آمیز نهایتا به خشونت انجامیده و منجر به قتل بشود این است که در جریان این رابطه، هیچگونه فرد میانجی وجود نداشته باشد. کسی که بتواند یا حداقل تلاش کند که میان دو طرف را صلح بدهد و یا اینکه جلوی اوج‌گیری خشونت را بگیرد. کسی که بتواند فرآیند چهار مرحله‌ای افزایش خشونت را قطع کند. افرادی مثل پلیس،‌ یا اعضای خانواده زوجی که روابط‌شان دچار تعارض و درگیری شده است. 
 
3- وجود آلت جرم: شرط دیگر که برای وقوع قتل این است که در آن لحظه‌ای که رابطه تعارض‌آمیز به بحران می‌رسد و یکی از طرفین در آستانه ارتکاب عمل خشونت‌بار است، آلت و وسیله ارتکاب جرم را هم در دسترس داشته باشد. ابزاری مثل تفنگ، کارد، ساتور و یا هر وسیله دیگر. 
وقتی تمام این سه شرط با هم در یکجا جمع بشوند، آن هنگام است که هر آن احتمال دارد یک قتل به وقوع بپیوندد و ما چند روز بعد، خبرش را در یک روزنامه بخوانیم.

انگیزه قتل را در نطفه خفه کنید

چه کنیم تا این قتل‌ها اتفاق نیفتد یا اینکه حداقل احتمال وقوع آنها کمتر شود؟ در جواب باید بگوییم که برای پیشگیری از قتل‌های ناگهانی، اقدام خاصی نمی‌توان انجام داد. چون همانطور که گفتیم این قتل‌ها نشانه‌هایی ندارند که از قبل،‌ این هشدار را به ما بدهند که قتلی در راه است. برای پیشگیری از این قتل‌ها فقط می‌توان یکسری اقدامات خیلی کلی و عمومی را انجام داد مثل اینکه فرصت‌های ارتکاب را کم کنیم، آلت‌های قتاله را کم کنیم (مثلا حمل اسلحه،‌ ممنوع باشد) و کارهایی از این دست.
 
ولی پیشگیری از وقوع قتل‌های تعارض‌آمیز قدری راحت‌تر است. چون این قتل‌ها نشانه‌هایی دارند که هشدار می‌دهند که قتلی در حال وقوع است. مهم‌ترین نشانه هم همین تعارض‌آمیز و بحرانی شدن رابطه میان دو نفر است. برای پیشگیر از این قتل‌ها از دو دسته عوامل می‌توان کمک جست: یکی عوامل بیرونی مثل پلیس یا خانواده‌ها. مثلا وقتی می‌بینیم که یک زن و شوهر، مدتی است که با هم اختلاف دارند و مرتبا از منزل‌شان صدای مشاجره به گوش می‌رسد، از خانواده‌هایشان بخواهیم که پادرمیانی کرده و سعی کنند این اختلاف را حل کنند. اگر هم حل‌شدنی نبود،‌ مانع طلاق و جدایی آنها نشویم. چون ممکن است پس از مدتی، آن قتلی که منتظرش هستیم رخ دهد. دیگری عوامل درونی است مثل دینداری، ایمان، اخلاق و سایر عوامل و شاخص‌های درونی و وجدانی که نقش مهمی در پیشگیری از انواع جرایم و از جمله قتل‌های تعارض‌آمیز ایفا می‌کنند.

 


URL : http://www.khoshyaran.ir/index.php?ToDo=ShowArticles&AID=14128